به نام پدر | زندگینامه Sam Fisher

امروز زندگینامه یک مرد ۱۷۸ سانتی متری با مویی سیاه و چشمانی سبز رنگ, با وزنی حدودا ۷۷ کیلوگرم و همچنین صدایی بسیار خشن و مردانه و نیز کسی که توانایی صحبت کردن به چندین زبان دنیا را دارد را مرور خواهیم کرد. کسی که عاشق دختر خود است. کسی در حرفه خود زبانزد عام و خاص و از تواناییهای بالایی در زمینه جاسوس بازی و امور عملیاتی مخفی کاری برخوردار است. کسی که در گرفتن اعتراف و نیز درگیریهای تن به تن هم برای خود یلی است و نیز از چهره بسیار خوب و تیپی جالب هم برخوردار است. او علاوه بر تخصص ها و تواناییهای بالایش در حرفه مخصوص به خود هم اکنون تجربه بسیار بالایی را نیز در حرفه خود پیدا کرده است. او یک وطن پرست به تمام معناست و همچنین در رسیدن به اهداف خود بهترین است. به موقعش او کار چندین نفر را هم شمیتواند انجام دهد و اگر رگ غیرت و انتقام او را قلقلک دهید آن وقت است که زمین و زمان را به هم خواهد دوخت تا به هدف و اهدافش برسد. خیلی اهل مذاکره نیست و زندگی و اتفاقات پیرامون او باعث شد تا او از یک فرد بسیار آرام و خونسرد و متین به یک شخصیت کاملا خشن و تند خو و با قدرت عکس العمل بالا تبدیل شود. او کسی نیست جز ساموئل فیشر ملقب به سم فیشر. با مروری بر زندگینامه وی با ما همراه باشید.

 

اطلاعات زیادی از دوران کودک و نوجوانی سم در دست نیست؛ اما گفته شده است که او در جوانی برای مدت کوتاهی در یک مدرسه نظامی آموزش دیده شده است؛ بعد از مرگ پدر و مادرش به مدت ۲ سال به فعالیت سیاسی مشغول بوده و یکی از بزرگان و منتقدان سیاسی بوده است. مدارک موجود در مورد گذشته و فعالیت های پیشین او از سال ۱۹۷۰  تا ۱۹۹۰ محرمانه است. تنها مواردی از مدارک درز پیدا کرده که نشان دهنده فعالیت زیاد او در خط مقدم و در نقش جاسوس بوده است.

پدر وی نیز از ماموران CIA بود. چندی بعد از از دست دادن پدر و مادر سم به مدرسه نظامی رفت. سم قبل از ورودش به NSA ماموری در سازمان اطلاعاتی CIA بود.او در ایستگاه هوایی ایالات متحده در غرب آلمان بود که با همسر سابقش یعنی ریگان برنز آشنا شد و با او ازدواج کرد. چند وقت بعد آنها صاحب فرزند دختری زیبا و ناز با نام سارا شدند.علاقه سم به تنها فرزند و تنها دخترش را باید در کتابها نوشت. پدری که ساعتها وقت خویش را در مواقعی که در تعطیلات بود برای دخترش صرف میکرد و شاید امیدش برای ادامه زندگی تنها سارا بود.ازدواجش با ریگان دیری نپایید که به سردی گرایید.آنها از یکدیگر طلاق گرفتند.پس از مدتی ریگان به دلیل بیماری سرطان دار رخت بربست.

سم مشارکت جدی در جنگ خلیج داشت به همین منظور تعلیمات بسیار سخت و حرفه ای را دیده بود.او استعداد بسیار زیادی در امر نفوذ به مقر دشمن و کسب اطلاعات و نیز عملیات خرابکاری داشت.سم  وارد third echelon که بخشی از NSA بود شد.لامبرت بالاترین مقام این سازمان بود که اتفاقا از دوستان قدیمی سم نیز بود. وی او را ترغیب به همکاری با این سازمان میکرد.سم کم کم با انجام هر عملیات به طور موفقیت آمیز به یک نیروی زبده و همه فن حریف تبدیل شده بود.حال او دیگر یک وزنه سازمان محسوب میشد. سازمان های جاسوسی جولانگاه جاسوسان و نفوذیانی است که حاضرند برای رسیدن به اطلاعات لازمه هر کاری بکنند.لامبرت طبق تحقیقاتش به جاسوسی در گروه پی برده بود. لامبرت برای اینکه دختر سم از آسیب های احتمالی مصون بماند و نیز خود سم هم به مشکلی برنخورد و تمرکز کافی داشته باشد تا جاسوس را بیابد, به او میگوید که دخترش توسط تصادف اتومبیلی درگذشته است. راننده اتومبیل به دلیل مست بودن تعادل خوبی نداشته است. حال آنکه ماجرا طور دیگری بوده است و قضایایی پشت این داستان بود.

سم با اینکه در غم از دست دادن دختر خویش بود ولی باید به زندگی ادامه میداد و برای همین ماموریتی را از سازمان NSA و شخص خود لامبرت دریافت کرد. او حال بایستی به گروه JBA نفوذ میکرد. کار دشواری بود. به هر ترتیب این کار را نیز مانند دیگر کارهایش به درستی انجام داد. حال در طی فرآیند عملیاتهایش برای جلب نظر اعضای آن سازمان بر سر دوراهی قرار گرفته بود. آنها لامبرت را جاسوس و فرد خطرناکی قلمداد میکردند و سم بایستی یا او را میکشت و یا اعتبارش را در گروه از دست میداد و لو میرفت و باقی ماجرا که معلوم نبود چه بر سر او می آمد! سم بهترین دوستش را از بین برد.(البته حالتی در بازی وجود دارد که او را نکشید!) سم پس از مدتها ماموریتی را از سوی یکی از تحلیل گران NSA دریافت میکرد. او بایستی اینبار به سراغ جانشین کارنادرست لامبرت در گروه   THIRD ECHELON آقای رید میرفت. انگیزه سم برای انجام این عملیات, دخترش عزیز جانش و امید زندگانیش بود. بله دختر او زنده بود و تمام قضایا یک نقشه از سوی لامبرت بود! سم به هر ترتیب رید را از میان برداشت و سارا را ملاقات کرد.

رئیس جمهور وقت دستور از بین بردن گروه Third Echelon را صادر میکند و در عوض از سم میخواهد تا سرپرستی گروه Fourth Echelon را بر عهده بگیرد. گریم راهنمای ماموریتها در تمام عملیاتها برا او بود ,بریگز همراه او در ماموریتها شرکت میکرد و یار و یاور او بود و چارلی نیز ابزار او را به دستانش میرسانید. ماجرای جدیدی  برای سم آغاز شد تا گروهی با نام مهندسین را بیابد که آنها یک لیست سیاه تشکیل داده بودند برای ماموریتهای خویش برای اعمال تروریستی تا آمریکا را فلج کنند. این امر به سبب دخالتهای سیاسی و نظامی آمریکا در برخی کشورها بود. سم بار دیگر با قدرت بر سر کار باز میگردد و این بار حتی قدرتمند تر از همیشه زیرا او نه تنها عامل انجام این ماموریت حساس بود بلکه شخصا ماموریت را مدیریت هم میکرد! در هر صورت سم که مقر فرماندهی و سکان گروه جدیدش را در هواپیمایی قرار داده بود, برای سهولت امر نقل و انتقالات و دسترسی سریع خودش به ماموریتها و مکانها,اینبار در اولین سرپرستی خودش در گروه جدید نیز موفق عمل میکند و میتواند تمامی افراد تروریست و کسانی که به نوعی در این چالش بزرگ و در این اتفاقات دست داشتند را از بین ببرد و موفق شود رئیس جمهور را متقاعد کند که او الحق شایسته ترین فرد برای سکان داری این گروه مخفی است.

سم فیشر قطعا در آینده هم به همین منوال ادامه خواهد داد حتی اگر او ۹۰ و یا ۱۰۰ ساله هم بشود یار و یاور یوبی سافت خواهد بود تا دخل تمامی تروریست های جهان را بیاورد و گزارشات مالی یوبی سافت را مانند همیشه بر سقف بچسباند. به گفته سازندگان بازی سم هر روز و هر روز به کاراکتر جیمز باند نزدیک تر خواهد شد و ما تقریبا با آن سم فیشری که روزگاری با او مخفیانه ماموریت ها را انجام میدادیم کاری نخواهیم داشت!! با آن یک طورهایی باید خداحافظی کنیم.

اما آخرین نکته ما در مورد سم فیشر این است که شخصیت او به پیرمردهای ما و کسانی که امید به زندگی کمی دارند روحیه بالایی میبخشد زیرا او به مرور زمان و با هر چه پیرتر شدن نه تنها قابلیتها و تواناییهایش را از دست نمیدهد بلکه اندام و عضلات او روز به روز ورزیده تر و منعطف تر میشود و همچون خاکستری میماند بر زیر آتش انتقام که با اندک فوتی شعله ور میشود! به هرحال این مورد برای ما گیمران بد هم نیست زیرا تجربه انجام ماموریتها با سم واقعا لذت بخش است. ممنون که تا پایان همراه ما بودید.

نویسنده : فرشید عبدالله پور

 

 

هومن محمدزاده

مدیریت وب سایت میهن گیم

شما ممکن است این را هم بپسندید

۱۲ پاسخ‌ها

  1. دانیال نوائیان گفت:

    این شخصیت یکی از شخصیت های مورد علاقه ی منه ! ممنون بابت مقاله !

  2. یکی از محبوب ترین شخصیت های کل دوران بازی های ویدیوئی و یوبیسافت.قطعا هیچوقت نمیشه این شخصیت بزرگ که یک دنیای مخفی کاری پر از هیجان و خاطره رو برای ما فراهم کرد رو فراموش کنیم.ممنون بابت مقاله.کامل خوندمش

  3. ممنون بابت مقاله یکی از بهترین شخصیت های بازی توی تمام عمرمه

  4. متین نصیری گفت:

    مقاله نسبتا خوبی بود. ولی من از سم فیشر خیلی خوشم نمیاد… D:

  5. ABS92 گفت:

    خیلی خیلی ممنونم بخاطر مقاله ی زیباتون.واقعا لذت بردم چون من هم مثل بقیه دوستان این شخصیت رو در دنیای گیم خیلی دوست دارم و خاطرات خوبی از بازی ها و مهارتاش دارم.

  6. فرشید صلح جو گفت:

    عالی بود.من که خیلی خاطره دارم با این شخصیت!

  7. علی گفت:

    مثل همیشه عالی ! بهترین مقاله هارو میهن گیم مینویسه !

  8. Dementor گفت:

    عشق است SAM FISHER . ممنون بابت مقاله خوبتون

  9. apezham گفت:

    اگه شخصیت شبیه جیمز باند بشه که خیلی مزخرف میشه

  10. m.maraghi گفت:

    شخصیت خیلی توپیه ، خونسرد و در عین حال خشن و بیرحم .

  11. e گفت:

    اقا بازی زد ایرانیه
    چیش خوبه

  12. WithoutBrain1994 گفت:

    بهترین کاراکتر توی سبک مخفی کاری و اکشن
    خیلی باحاله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *