جملات ماندگار، کاراکترهای ماندگار | COD:MW

سلام دوباره بعد یه تاخیر طولانی بر گشتیم با این بخش اگه کمی و کاستی بود ببخشید چون من اولین باره که این قسمتو به دست می گیرم.در این قسمت بیشتر سعی کردیم از سری Cod :MW قرار بدیم چون جملات زیبا و تاثیر گذاری درش هستش

لطفا جملات خودتونو به این ایمیل ارسال کنید.

Info.mihangame@yahoo.com

۱ _Soap MacTavish | COD MW3

وقتی در یکی از مراحل عنوان MW  همراه با Soap و yuri که ما در نقش او قرار داشتیم و با اسنایپ ها منتظر "ماکارو" بودیم , مثل این که Makarow از همه چیز خبر داشت و ناگهان خطاب به "یوری " گفت : دوست من یوری تو نباید به اینجا میومدی ! و ناگهان بمبی در آن محدوده منفجر می شود و زخم چاقوی MacTavish باز می شود ولی  Yuriو Price  می توانند اورا به نزد دکتر ببرند , پرایس از دکتر میخواهد زود به سوپ کمک کند اما دیگر نمیشود برای پیکر بی جان سوپ کاری کرد ،پرایس چند بار میگوید: نه!نه! سوپ نه! و هنگامی که در می یابد که فرزند معنوی اش جانش را از دست داده  کلت خاطرات دفترچه خاطرات را دوباره به سوپ بر می گرداند و می گوید: متاسفم! برای چند دقیقه پرایس به سوپ خیره میشود تا اورا برای آخرین بار ببیند اما نکته ی جالب اینجاست که " سوپ " قبل مرگش این جمله به یاد ماندنی را به زبان می آورد: makarov know yuri

شاید این جمله خیلی فلسفی نباشد اما یکی از ماندگار ترین جملات بازی های ویدیوئی است !

۲ _John Price | COD MW

دقیقا به یاد نمی آورم این جمله کجا و در کدام سری Modern Warfare گفته شد اما مطمئنا یک جمله ی تاثیر گزار است و مضمون ضرب المثلی است که ما می گوییم : یه احمق یک سنگ به درون چاهی می اندازد اما هیچ عاقلی نمی تواند آن را در بیاورد.

جمله ی مذکور این است که پرایس می گوید : ما روی دنیایی پر از بمب زندگی می کنیم و تنها یک احمق کافیه که اونو منفجرش کنه !

۳_John Price And Soap MacTavish | COD: MW3

مگر یک پدر هیچ وقت با فرزند خودش شوخی نمی کند ؟ مگر نگفتیم که Soap فرزند معنوی Price است ؟ خب این هم یه شوخی از پدر و پسر ! در قسمتی از بازی که Soap و Price به آفریقا رفته بودند که Price سر شوخی را باز می کند ! و این دیالوگ زیر رد و بدل می شود.

Cpt Price : "سوپ" اینبار دیگه نمیر !!!

Cpt MacTavish : تو مواظب خودت باش پیر مرد !!!

۴-John Price | COD MW3

واقعا می توان گفت Price رفته رفته شخصیتش تکامل یافت و به اصطلاح پخته تر شد ! این را می توان از نوع رفتار و حتی حرف زدنش فهمید برای مثال در نسخه ی MW1 کاملا مغرورانه صحبت می کرد اما در نسخه ی MW3 مشاهده کردیم که چه جملاتی بر زبان می اوردن و جملاتش بوی فلسفه و منطق را می دهند و این جمله ها را با فروتنی بیان می کند.

هنگامی که Price بعد از کشته شدن Soap با Cpt MacMilan صحبت می کند دیالوگی ماندگار بین این دو نفر شنیده می شود که به ترتیب زیر است.

Price: گاهی اوقات مرگ برخی تا ابد در ذهن هک می شود مرگ "سوپ" این گونه بود , پراگ مکانی تلخ برای منه !

MacMilan : چی شده ؟!

Price با اندکی تامل و صدایی غموار می گوید : سوپ کشته شد !

۵- John Price | COD MW2

وقتی شپرد به گروهش خیانت می کند و گوست و روچ را به قتل می رساند پرایس و سوپ که به قاتلانی طبق دستورات شپرد به تروریست های بین المللی تبدیل می شوند سپس پرایس از طریق یکی از شبکه های

ماهواره ای اینگونه پاسخ شپرد را می دهد : تاریخ توسط فاتحان نوشته شده و پر است از دروغ و در ادامه می گوید شپرد یک دروغ گوی بزرگ است و می خواهد خودش را به عنوان یک قهرمان معرفی کند .

۶_John Price | COD MW2

این شماره تقریبا مدتی قبل از دیالوگ قبلی گفته شده است ! و هنگامی که پرایس می خواهد مکان شپرد را که همانند یک سگ به صاحب خودش خیانت کرده را بیابد از یکی از کانال های ماهواره ای با ماکارو تماس می گیرد و دیالوگ زیر رد و بدل می شود :

Price :می دونم صدامو می شنوی شپرد خودشو به عنوان یه قهرمان معرفی کرده و به تو خیانت کرده

Makarow : من هنوزم دوس دارم تو رور ببینم

Price : پیرمردی بهم گفت دشمن دشمن تو دوست توست !!! پس جای شپرد رو به من بگو

Makarow :اون در مکانی در افغانسته

Price : تو جهنم می بینمت و تورو به جایی که زاکائف رفت می فرستم !!!

۷_Price| COD MW3

این دیالوگ تقریبا در مراحل آخر این سه گانه گفته می شود و پرایس با تلفن به ماکارو زنگ می زند و این گونه اورا تهدیدی می کند و ماکارو نیز اروا به قدری تمسخر می کند سپس پرایس به گفته اش عمل می کند خوندن این دیالوگ خالی از لطف نیست !

Makarow: بله ؟

Price:زندانی ۶۲۷ داره میاد سراغت

Makarow:پرایس من شنیدم مکتاویش به ته خط رسیده بهم بگو چقد طول کشید تا جون بده !

Price:این جنگ فقط به دست من تموم میشه

در آخر امیدوارم از خوندن این مقاله لذت کافی رو برده باشید با شماره های بعدی این مقاله با ما همراه باشید.

نویسنده : مهدی مجد