احساس| Rime در نگاه اول

باز هم صدای نسل جدید می آید. باز هم انحصاری ها. حتما هر کسی می داند که یکی از دلایل مهم فروش بالای برخی از کنسول ها عناوینی انحصاری است که برای این کنسول ها منتشر می شود. اما هر کس هم باشد می داند که مایکروسافت اشتباهات بسیاری را در این زمینه انجام داده است و راه پیروزی را برای رقیب بزرگش یعنی سونی باز کرده است. به طور قطع سونی عملکرد فوق العاده ای را از خود در نسل هفتم نشان داد و با ارائه عناوینی چون JOURNY راه پیروزی را برای بسیاری از افراد سد کرد. اما باز هم سونی دست به ابتکار تازه ای زده و با همکاری یک استودیو قصد ساخت یک بازی انحصاری جدید را دارد.

 

ریشه همه چیز بر می گردد به همین کلمه احساس. دنیای انحصاری های مایکروسافت احساس ندارد و همه بازی های انحصاری ای که از مایکروسافت سرچشمه می گیرند بیشتر در دنیای جنگ و خون ریزی می پلکند. ولی سونی به فکر هنر و احساس است و با ارائه عناوینی با کیفیت بصری و هنری عالی قصد ارائه بازی هایی با احساس بالا را دارد. RIME نیز یک بازی احساسی دیگر برای خانواده سونی است. با وجود اینکه اطلاعات زیادی از این بازی منتشر نشده ولی همان نمایش های اولیه توانسته به خوبی بازی را برای همگان معرفی کند.

پسر بچه ای تک و تنها در یک ناحیه و یا یک جزیره است و تک و تنها زندگی می کند. در روز ها بازی می کند و از کوه ها بالا می رود و به دل ماجراجویی می رود و در شب ها هم سعی می کند ترسی از خود بروز ندهد و با هیولاهای تاریکی مبارزه کند تا آرامش داشته باشد. این تنها چیزی است که فعلا همه از این بازی اسرارآمیز دیده اند ولی در همین نمایش کوتاه زیبایی بصری و گرافیکی بازی به قدری خوب نمایش داده شد که همگان نمی توانستند از آن چشم بردارند. یک نگاه کاملی بر این نمایش کوتاه بیاندازیم

در آغاز نمایش ما شاهد پسربچه ای بودیم که در کنار ساحل دریا در حال قدم زدن بود و پس از آن به ناحیه ای دیگر منتقل شدیم و در حال مشاهده بودیم که پسربچه قصه ما با داد و فریاد گوسفندان روبروی خود را دور می کند. بعد از آن هم به بالای کوهی منتقل شدیم و شاهد یک کوهنوردی کوتاه بودیم و پس از آن هم به بالا تر رفته و از روی پلی می گذشتیم. همه اینها گذشت و شب شد. شب که فرا رسید پسربچه ما در میان تاریکی ها سعی می کرد ترسی از خود بروز ندهد. هیولاهای تاریکی نمایان شدند ولی پسربچه آنها را با آتش دور کرد. پس از آن هم شاهد یک غول بزرگ بودیم که با توجه به آن چشم سفیدش معلوم بود که یک روبات است. همه اینها علاوه بر متنوع بودن دشمنان به ما اطلاعاتی در مورد تنوع بالای محیط می دهد و همچنین مکانیک شب و روز دو احساس متفاوت را به وجود می آورد. همه می دانند ، احساسی که در شب و روز برای انسان به وجود می آید تفاوت بسیار زیادی دارد. روز ها هر اتفاقی هم بیافتد خوشحالی ما این است چشمانمان آنرا می بینند ولی شب که می شود به دلیل تاریکی ما به خوبی شاهد اتفاقات اطراف خود نیستیم و حال این را هم اضافه کنید که هیولاهایی از دل تاریکی هم به شما حمله کنند.

زیبایی بصری بازی به قدری عالی بود که چشمانم پر از اشک شد. سبک گرافیکی بازی که به طور دقیق نمی دانم چه سبکی است بسیار زیبا بود و گرافیکی عالی را به ما ارائه می داد. علاوه بر اینها انیمیشن های ایجاد شده برای حرکت انسان ها و حیوانات به خوبی ایجاد شده بود.

 

هنوز هم که هنوز است من غرق در زیبایی های بازی مانده ام. سونی هنوز تاریخ به خصوصی را برای انتشار در نظر نگرفته است ولی بی شک اگر موقعیت پیش آید کنسول نسل بعد سونی را برای تجربه این عنوان هم که شده می خرم ( البته اگر ۱ میلیون داشته باشم )

مهدی عنایتی

من محمد مهدی عنایتی هستم 13 ساله و در حال حاظر یکی از همکاران بخش تهیه مجله میهن گیم و تولید دیزاین آن هستم و با آقای صادق خزائی در خصوص طراحی ها تبادل نظر می کنیم . بزودی هم قرار است بر روی یک پروژه جدید در سایت کار کنیم که از جمله سورپرایز های ما می باشد

شما ممکن است این را هم بپسندید

یک پاسخ

  1. میلاد جهاندار گفت:

    خوب بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *