نوای باران همین نزدیکی است | نقد و بررسی عنوان Face Noir

فضای مه گرفته،چهره های غمگین،بی روحی و بی جانی کوچه ها وخیابان ها،از بین رفتن امید،لباس های دهه هفتادی امریکایی و….همه و همه یک فضای ناب Noir را به مخاطب نشان میدهند.فضایی که قبلا در فیلم های امریکایی و فرانسوی به وفور آن را مشاهده میکردیم اما به تدریج فراموش شد.بعد از آن بازی های زیادی ساخته شدند که سعی کردند آن فضا را در غالب یک داستان خوب نشان دهند که سردسته ی آن ها بازی L.A Noire است که به عقیده ی  بنده یکی از ۲۰ شاهکار صنعت ویدئو گیم محسوب میشود.و همچنین به مقدار کمتر در بازی هایی مانند Heavy Rain هم مشاهده میشد که تا حدودی فضای Noir را به تصویر کشیده بود.اما در May سال ۲۰۱۳ شرکت ناشناخته ی Mad Orange بازی ای به نام Face Noir را روانه ی بازار کرد.سبک بازی ادونچر بود و دیگر نه از درگیری های چالش آور مافیایی و نه از تعقیب و گریز های L.A Noir ای،بلکه فقط و فقط از سمج بازی های کاراگاهی جوان به نام Jack Del Nero خبر بود که با سبکی سنت شکنانه سعی داشت خودش را وارد این سبک کند و در دل گیمر های ادونچر باز جای بگیرد.اما ببینیم واقعا موفق به انجام این کار بوده است یا نه.پس در نقد یک بازی متفاوت با ما باشید.

نام بازی:Face Noir

 

سبک:Adventure-Point And Click

تاریخ انتشار:May 2013

شرکت سازنده:MadOrange

داستان:دیگر هر کسی میداند که مهم ترین فاکتور برای ارائه ی یک بازی در سبک ادونچر،ارائه ی یک داستان زیبا و درگیرکننده است.داستان بازی در ابتدا ساده به نظر میرسد اما در ادامه بسیار درگیرکننده مییشود و میفهمید که قضیه هزاران برابر پیچیده تر از آن چیزی است که فکرش را میکردید.داستان face noir در مورد کاراگاه جوانی به نام Jack Del Nero است که زندگی به دور از هیچ چالشی دارد و کار هر روزش فقط مشروب خوری و نشستن در دفترش است.شروع بازی بسیار غافل گیر کننده و هنرمندانه است و به خوبی گیمر را به طور ناگهانی و بدون مقدمه درون بازی هل میدهد.این شروع انقدر غافل گیر کننده است که تا اواخر بازی شما از خود میپرسید:واقعا این اتفاق افتاد؟پس این همه تلاش برای چیست؟و….بازی کات میخورد.کاراگاه دوست داشتنی مان را میبینیم که در دفترش نشسته و هیچ کاری برای انجام دادن ندارد که مردی میانسال وارد دفترش میشود،او مدام در مورد دخترش حرف میزند و میگوید چند روزی است به دخترش برای رفتن مداوم او به کلاس های بازیگری شک کرده و فکر میکند با مردی غریبه رابطه دارد.به همین دلیل از جک میخواهد تا آن را به او اثبات کند و میگوید اگر جک بتواند این کار را انجام دهد مبلغ بسیار زیادی به او خواهد داد.جک هم که وضع زندگی مطلوبی ندارد و حتی از پس اجاره ی اندک خانه ی خود برنمی اید،با دل و جان پرونده را قبول میکند.اما در ادامه حوادثی مانند کشته شدن صمیمی ترین دوستش،ناپدید شدن مشکوک یک راننده و بسیاری حوادث دیگر رخ میدهد که تنها و تنها گره های پرونده را کورتر و مستحکم تر میکنند.اوضاع به جایی میرسد که جک حاظر میشود با افرادی کثیف که قبل از اخراج او از اداره ی پلیس با هم همکار بودند همکاری کند و بدون اسلحه به دیدن فردی مسلح و قاتل برود.داستان کلی بسیار درگیرکننده است و همه چیز مرتب به نظر میرسد،اما موردی که توی ذوق میزند روند متوالی و بدون سکون اتفاقات است که به هیچ وجه حتی اجازه ی لحظه ای تفکر را به گیمر نمیدهد،حتی گاهی احساس میکنید که انگار نویسنده را مجبور کرده بودند داستان را تمام کند که نتیجه ی آن شخصیت پردازی ناقص برخی از شخصیت های فردی و در مواقعی خود دل نروست که اصلا در حد یک بازی ادونچر نیست.اما در کل با داستانی منسجم و قابل قبول رو به رو میشویم که میتوان از آن به عنوان یک داستان ناب در یک فضای نویر یاد کرد.اما کاش دیگر بخش ها هم به اندازه ی داستان خوب بودند.

گیم پلی:گیم پلی کلی بازی مانند دیگر بازی های رایج این سبک است.و بر ۳ اساس جست و جو در محیط،حل معما و گفت و گو بر افراد استوار است.در قسمت جست و جو در محیط از همان ابتدا با مشکل کم بودن وسعت مناطق Clickable یا قابل بررسی هست که گاها واقعا آزار دهنده میشود ولی خوشبختانه تا حدی نیست که جست و جو در محیط را غیر ممکن سازد.در قسمت حل معما تا حدودی با معماهای چالش آوری رو به رو میشویم اما این معماها خیلی میتوانستند بهتر و خلاقانه تر طراحی شوند.متاسفانه اغلب معماها بر اساس قاعده ی همه چیز را روی همه چیز امتحان کن حل میشود که یکی از ضعف های بزرگ بازی است.اما گاه معماهای خوبی هم به چشم می آیند.قسمت گفت و گو با افراد به طور کلی با دیگر بازی های این سبک متفاوت است و بسیار هم جالب طراحی شده است.دیگر شما در گفت و گو فقط و فقط وظیفه ی انتخاب پشت سر هم دیالوگ ها و گوش کردن به آن ها را ندارید.بلکه شما میتوانید برای جواب دادن به یک سوال از پاسخ های متعددی که یا دروغ یا راست هستند استفاده کنید که از بازی های RPG بهره گرفته شده است.همچنین وقتی در گفت و گو با یک نفر به او شک میکنید،ذهن جک و تمامی سرنخ هایی که تا به حال بدست اورده اید نمایش داده میشوند تا با پیدا کردن ارتباطی میان آن ها بتوانید راست یا دروغ بودن حرف او را تشخیص دهید یا حتی او را متهم کنید.خوشبختانه ایراد خاصی به این بخش وارد نیست.در قسمت حل معما نیز ایده هایی جدید به کار رفته.مانند باز کردن قفل یک در با وسایل مخصوص دزدی که بدون شک لذت بخش و طبیعی کار شده.گیم پلی بازی فقط در حد متوسط باقی مانده،در حالی که در صورت کار بیشتر میتوانست انقلابی در این سبک ایجاد کند.

گرافیک:کم کم داریم به بخش های فاقد از هرگونه قوت بازی نزدیک میشویم!گرافیک یکی از این بخش هاست.گرافیک بازی را به راحتی میتوان با عناوین چند سال قبل و حتی عناوین PS2 مقایسه کرد!تکسچر های فوق العاده بی کیفیت،چهره های کار نشده و بدون هیچ گونه جزئیات و نورپردازی ضعیف مشکلات عمده ی گرافیک این بازی است.اما در این بین میتوان به کیفیت قابل قبول باران در محیط که در اکثر مواقع بسیار  چشم نواز است اشاره کرد.View Distance های بازی در حد متوسط هستند و اشیاء دور کیفیت چندان مطلوبی ندارند.در کل حرفی برای گرافیک باقی نمیماند،چون چیزی برای نقد شدن وجود ندارد!در ضمن باگ های گرافیکی هم تا دلتان بخواهد در بازی وجود دارد و در این مورد به هیچ وجه کمبود نخواهید داشت!

 
 
موسیقی و صداگذاری:این بخش تقریبا در بازی وجود خارجی ندارد!در مورد موسیقی فقط این را بگویم که کل موسیقی بازی به صدایی گوش خراش و ناگهانی در هنگام مواجه شدن با اتفاقی غافل گبرکننده است که نه تنها شما را هیجان زده نمیکند بلکه گاهی همین صدای ناهنجار میتوتند برای خارج شدن شما از بازی کافی باشد!صداگذاری هم دست کمی از موسیقی ندارد،صدای اشیا و اجزای محیط،مانند صدای باران،دریا و پرندگان به خوبی کار شده اما صدای شخصیت ها هیچ تناسبی با نوع شخصیت آن ها یا چهره ی شان ندارد و کاملا در مقابل هم قرار میگیرند!این بخش هم مانند گرافیک یک شکست کامل برای بازی بوده است.
 
 
 
نتیجه گیری:Face Noir آن دسته از بازی هایی اسنت که نمیتوان قاطعانه برای آن اظهار نظر کرد.نه خوب است و نه بد.گاهی از متوسط بالاتر و گاهی تا حد یک فاجعه پیش میرود!قضاوت به عهده ی خودتان.اکر طرفدار سبک ادونچر اشاره و کلیک هستید بازی های بهتری هم در این سبک وجود دارد که تجربه ی آن ها به صرفه تر است.اما این را هم در نظر بگیرید که در هر بازی ای اینگونه فضای یک فضای غم آلود و مرده به خوبی به تصویر کشیده نشده است.
 
 
 
 
 
 

 

مهدی رضایی

از بچگی عاشق گیم بودم با play station و انحصاری هاش بزرگ شدم و زندگی کردم.فن سرسخت سونی هستم.و از هیچ بازی به اندازه ی last of us و محبوب ترین و معروفترین فرنچایزhack and slashیعنی castlevania(قابل توجه بعضی از فن هیترها که نمیخوام اسم ببرم)لذت نبردم.

شما ممکن است این را هم بپسندید

۱۲ پاسخ‌ها

  1. OMID گفت:

    تشکر برای اطلاع رسانی تون
    از بازی های گمنام بیشتر مطلب بذارید
    ممنون

  2. محمد امین عبیدی گفت:

    گرافیکش که افتضاحه مخصوصا تصویر شخصیتش

  3. با این نمراتی که تو دادی کی جرئت داره بره سراغ این بازی.ممنون بابت نقد

  4. Thorin گفت:

    تشکر
    ولی اصلا طرف این بازی نخواهم رفت!

  5. مهدی مجد گفت:

    بسیار فوق العاده زیبا واقعا خوب بود :-D

  6. Dementor گفت:

    اخه کی میاد اینو بازی کنه :no: :no:

  7. محمد سپهری گفت:

    مقاله خوب بود. بازی رو هم کردی تو پاچه ام:| دانلود کردم بدم اومد:|

  8. رضا مبارز گفت:

    خیلی خیلی بازی زیبایی هستش :دی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *