آخر الزمان در لندن | نقد و بررسی بازی Zombi
ترس، غریزهای که به صورت ناخودآگاه بارها و بارها آن را در وجود خود حس میکنید. ترسها به دو شاخهٔ مختلف تقسیم میشوند: یکی فوبیاهای مختلف، مانند ترس از ارتفاع و حیوانات و اشیاء و… که عموماً ریشه در گذشتهٔ افراد دارد و دیگری ترسهای آنی مانند ترس از تاریکی یا موجودات خارق العاده. در سینمای هالیوود از گذشتههای دور با آثار مختلف سعی شده که این غریزهٔ پیچیده در بشر فعال شود; که گاها این اثار به هدف نهایی خود رسیدهاند; اما بهتدریج با زیادشدن این آثار کار کردن در حوضهٔ Horror برای کارگردانها بسیار ریسکپذیر شد; چون ترساندن مخاطبین به ابزار بیشتری نسبت به چند سال پیش نیاز داشت. با پیشرفت صنعت و گسترش دنیای گیمینگ پای این دست از عناوین به حوضهٔ بازیهای رایانهای هم باز شد. از عناوین ابتدایی موفق این حوضه میتوان به Quake،Alone In The Dark، و سرآمد آنها Doom اشاره کرد; که در زمان خود طرفداران بسیاری را برای خود دست و پا کردند.
اما در سال ۱۹۹۶ سبک ترس در بازی های ویدیئویی با انتشار عنوان Residen Evil توسط کپکام انقلابی سرنوشت ساز رابه خود دید. Resident Evil الهام گرفته از بازی "تنها در تاریکی" ساختهٔ شرگت سگا بود; اما آنچیزکه شیطان مقیم را نه تنها از Alone In The Dark بلکه از تمامی بازی های این سبک متمایز میکرد، معرفی موجودی به نام "زامبی" بود. زامبیها موجودات تغییر شکل یافته و گوشت خوار به وسیلهٔ یک نوع ویروس خاص بودند; حال این موجودات میتوانستند در ابتدا انسان یا حیوان باشند. اما استفاده از زامبی محدود به فرنچایزمحبوب Residen Evil نشد و بعدها در بازیها و فیلمهای متعددی از این موجودات چندش آور استفاده شد; به حدی که امروزه بیش از نیمی از عناوین ترس بقا با محوریت زامبیها ساخته میشوند.
یکی از این عناوین زامبی محور عنوان Zombi اثر شرکت Ubisoftاست. Zombi در ابتدا با نام Zombi U در سال ۲۰۱۲ انحصاراً برای پلتفرم Wii U عرضه شد. با توجه به لانچ بودن ZU از بسیاری از ایرادات این عنوان تا حدی چشم پوشی شد و تقریباً توانست نمرات قابل قبولی را کسب کند. اما شرکت یوبی سافت تصمیم گرفت که این عنوان را در آگوست سال ۲۰۱۵ برای PC، PS4 و Xbox One عرضه کند. با توجه به تعدد عناوین از این دست در بازار، اگر یک عنوان ترس بقا چیز جدیدی برای عرضه نداشته باشد و صرفاً از فرمولهای قدیمی استفاده کند; عملاً شکست خواهد خورد. حال سؤال این است که ایا Zombi میتواند دستی به سر وروی اوضاع نا به سامان سبک ترس در دنیای گیمینک بکشد یا خیر.
داستان
حتی قبل از خواندن این قسمت، احتمالاً داستان بازی را حدس زدهاید; نبرد بین زامبیها و انسانها که به یکی از کلیشههای این روزهای بازیها تبدیل شده است. با پخش شدن یک نوع ویروس که هیچگاه هم نام آن در بازی گفته نمیشود مردم شهر لندن به زامبی تبدیل شده و تنها دغدغهٔ آنها پیدا کردن یک طعمه و گاز گزفتن اوست. حال چند نفر که از این ویروس جان سالم به در بردهاند باید برای بقای خود دراین شهر جهنم گونه بجنگند; داستانی که به خودی خود هیچ جذابیتی برای کشاندن گیمر پای پلتفرم خود ندارد. اما چه چیز داستان یک عنوان زامبی محور را جذاب میکند؟ در پاسخ این سؤال بد نیس به عناوین موفق این دست از بازیها در بازار به طور دقیقتر نگاهی بیندازیم.
اگر داستان بازیهایی مانند Evil Within یا Silent Hill را به طور دقیق تحلیل کنیم، متوجه میشویم دلیل موفقیت داستان این عناوین پرداخت بیش از اندازه به روابط انسانها بوده است. در واقع این عناوین در کنار ترساندن مخاطب به وسیلهٔ موجودات عجیب الخلقه به طرز شگفت آوری به روابط خود بازماندگان هم به همان اندازه توجه میکند و این دقیقاً همان دلیل تمایز آنها با بازیهای هم سبک خودشان است. در بازی Zombi هرچه که در داستان پیشروی میکنید، از همان اندک روابط میان بازماندگان هم خبری نخواهد بود و صرفاً باید در قالب یک نفر مأموریتهای از پیش تعیین شده را انجام داده و به Safe House برگردید! هیچ مقدمهای از چگونگی پخش ویروس یا حتی گذشتهٔ خود Survivor ها هم برای گیمر شرح داده نمیشود و تنها ایدهٔ سازندگان همان نبرد کلیشهای بین انسانها و زامبیها بوده است.
تقریباً میتوان گفت هیچگونه شخصیت پردازی در بازی وجود نداشته و تنها با چند Main Character پوچ و مبهم روبرو میشویم که از انگیزهٔ اصلی آنان حرف خاصی زده نمیشود. یکی از قسمتهای جالب داستان روبرو شدن با یک پزشک دلسوز برای پیدا کردن یک راه درمان برای ویروس پخش شده است که در ادامه متوجه میشوید همین ایده نصفه و نیمه هم برگرفته از بازیهای معروف همین سبک است و چیز جدیدی در خود ندارد. به طور کلی داستان Zombi کاملاً تکرار مکررات بوده و هیچ نکتهٔ جذاب یا جدیدی در آن مشاهده نمیشود. اگر قبلاً چند بازی زامبی محور انجام دادهاید یا فیلمهایی در این سبک تماشا کردهاید، حتی با رد کردن کات سینهای بازی چیز خاصی را از دست نخواهید داد.
گیم پلی
گیم پلی بازی به طور کلی به دو قسمت اساسی تقسیم میشود: پاکسازی محیط از زامبیها که باید با توجه به نوع مأموریت و البته نوع زامبیهای موجود در محیط به صورت مخفیانه یا پر سر و صدا ان را انجام دهید; و جست و جو در محیط و پیدا کردن آیتمهای مختلف و بردن آنها به مقرتان. البته در مأموریتهای نوع دوم هم شما با زامبی ها درگیر میشوید اما هیچ لزومیتی مبنی بر کشتن آنها وپاکسازی محل وجود ندارد; هرچند، بدیهی است که در صورت مواجه شدن با زامبیهای سرسخت مجبور به مبارزه با آنها خواهید شد.
آزار دهندهترین نکتهٔ گیم پلی نبود دکمهای برای Crouch در بازی است! فرض کنید وارد محیطی پر از زامبی شدهاید و لولتان هم هنوز تا حد پاکسازی چنین محیطی ارتقاء داده نشده است; در حالت عادی تصمیم میگرید به صورت مخفیانه از کنار آنها رد شده یا بی سر و صدا آنها از پا دربیاورید. اما قابلیت انجام هیچکدام از این کار ها در بازی به شما داده نمیشود، چون تنها حالت پیشروی به صورت ایستاده است و فقط در مواقعی مانند عبور از یک فاضلاب باریک که دکمهٔ Crouch در روی صفحه برای شما نمایش داده میشود، میتوانید بنشینید و از آنجا عبور کنید. تنها پیشنهادی که به شما در صورت تمایل به پیشروی به صورت مخفی کاری داده میشود، استفاده از چوب کرایکتی است که همهٔ شخصیتهای قابل کنترل بازی از آن بهره مند هستند; که به غیر از حالتEasy حتی در صورت استفاده از سلاح سرد به دلیل عدم توانایی در نشستن، بیشتر زامبیها متوجه شما خواهند شد. با وجود چنین مشکلاتی آنچیز که تا حدودی شما را به ادامهٔ بازی ترغیب میکند، تنوع زیاد دشمنان بازی است، که برای از بین بردن هر کدام باید استراتژی خاصی را برگزینید که این خود یک نقطهٔ قوت بزرگ محسوب میشود.
نبود باس فایت یکی دیگر از کمبودهای عدیدهٔ گیم پلی است. در لحظهای که توقع دارید بعداز سلاخی کردن موجی عظیم از زامبیها آدرنالین خونتان با یک بأس فایت به حداکثربرسد، مشاهده میکنید حسن ختام این مأموریت فقط دو زامبی بی خاصیت دیگر هستندکه به راحتی از پا در میآیند. به دلیل نبود یک Inventory کارآمد ومرتب مبارزه با زامبیها هم لذت چندانی برای گیمر به ارمغان نمیآورد; در کوله پشتی شما به غیر ازسلاح اصلی (که میتواند سرد یا گرم باشد) برای آیتمهای فرعی یک کلید اختصاص داده میشود; که قبل از اعزام به مأموریت باید خوب آنها را به خاطر بسپارید ;چون هیچ کلیدی برای چرخش میان سلاحهایتان در بازی تعریف نشده است! عمق فاجعه را زمانی درخواهیدیافت که با یک زامبی غول پیکر مواجه شده ولی یادتان نیست کدام دکمه رابرای چه سلاحی تعریف کرده بودید. در این لحظه است که باید کاراکترتان را جزئی اززامبیها بدانید!
خوشبختانه به دلیل وجود راههای زیرزمینی در انتهای هر مرحله و جستو جوی هر محیط میتوانید از طریق این راهها Fast Travel کنید تا خیلی وقتتان برای گشتن در محیطهای بی روح بازی تلف نشود. سطح دشواری بازی بسته به انتخاب درجه سختی متفاوت است اما در کل بازی از دشواری بیش از حدی برخوردار است. در حالت Normal با هربار مرگ کاراکتر بازی کنترل یک کاراکتر دیگر در Safe House رابه دست میگیرید و میتوانید به محل مرگ شخصیت قبلی رفته و وسایل اورا بردارید. امادر حالت Hard هیچگونه شانس مجددی به شما داده نمیشود و در صورت مرگ کاراکتراصلی Game Over شده و بازی از ابتدا برای گیمر آغاز میشود; که به جنبهٔ واقع گرایانهٔ بازی تا حد زیادی میافزاید و یکی از نکات امیدوارکنندهٔ گیم پلی است.
درکل گیم پلی بازی Zombi نه تنها چیز جدیدی به این سبک اضافه نمیکند، بلکه در تکرارمکررات المانهای قبلی هم موفق عمل نکرده و به غیر از چند جرقهٔ جدید نوآوری ای در آن دیده نمیشود و تنها نکتهٔ مثبت بزرگ آن القای حس ترسی است که خیلی وقت بود در عناوین ترس بقا به فراموشی سپرده شده بود.
گرافیک
نوع نگاه به گرافیک یک بازی و قضاوت دربارهٔ آن، در هر عنوانی متفاوت است; که تا حد زیادی بستگی به گیم پلی و مخصوصاً داستان بازی مورد نظر دارد. در عناوینی که تکیهٔ اصلی بازی بر داستان است، توجه چندانی به گرافیک و جلوههای بصری و تاکتیکی آن نخواهد شد; از این دست بازیها میتوان به عناوین ساخته شده توسط Telltale Games یا Double Fine اشاره کرد. اما در آثاری که داستان در آن یک نقش فرعی و کم اهمیت را ایفا میکند، گرافیک یک نقش حیاتی را در موفقیت بازی چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ هنری ایفا خواهد کرد. در چنین عناوینی اگر گرافیک هم صرفاً یک سرهم بندی ساده باشد، سیلی از انتقادات را به خود خواهد دید; و زامبی هم دقیقاً در ردیف این عناوین قرار میگیرد.متاسفانه نه داستان زامبی آن پیچیدگی و کشش لازم برای چشم پوشی از ضعفهای گرافیکی آن را دارد و نه گرافیک آن بیننده را پای دستگاه میخکوب میکند. به غیر از چند مورد خاص، هیچ چیز در این قسمت از بازی سرجای خودش نیست.
کیفیت بصری بازی نه تنها قابل قیاس با عناوین نسل جدید نیست; بلکه از بسیاری از بازیهای نسل قبل نیز ضعیفتر است و بیشتر قابلیت رقابت با آثار هم سبک خودش در دو نسل قبل را دارد. کیفیت تکسچرها یکی از یکی بی کیفیتتر و منزجرکنندهتر است. چهرهٔ شخصیتها جزئیات چندانی ندارد و وقت کافی برای طراحی آنها صرف نشده است. افکت های بازی به جز افکت انفجار نزدیک به واقعیت کار نشدهاند. اما بی انصافی است که در بررسی گرافیک "زامبی" فقط به نیمهٔ خالی لیوان نگاه کنیم. فریم ریت بازی کاملاً ثابت بوده و کوچکترین افتی از آن حتی در محیطهای بسیار شلوغ نخواهید دید; که واقعاً تحسین برانگیز است. سلاحها کیفیت قابل قبولی دارند و نمیتوان به سادگی از طراحی خوب آنها گذشت. در یک نگاه، گرافیک Zombi یکی از نقاط ضعف بزرگ آن است که قطعاً در صورت کار بیشتر بر روی آن، حداقل میتوانست افراد تازه کار را راضی کند و موفقیت چشمگیری در بازار فروش بدست آورد.
صداگذاری و موسیقی
امروزه چه در بازیهای AAA و چه در بازیهای کوچک، توجه ویژهای به این بخش میشود. در عناوین بزرگ و درجه اول هرچقدر هم دیگر بخشهای بازی بی نقص باشد، در صورت ضعفهای چشمگیر در صداگذاری یا موسیقی انتظارات براورده نخواهد شد; و عناوین تقریباً ضعیف بازار، میتوانند با دارا بودن صداگذاری وساندتراک های قدرتمند، ضعفهای دیگر خود را تا حدودی بپوشانند.
Zombi در این بخش کاملاً متوسط عمل کرده است. برای صداگذاری کاراکترها از افراد چندان مجرب استفاده نشده و بیشتر آنها از صدایی کاملاً معمولی بهره میبرند; که البته احساسات لازم رابه گیمر منتقل میکنند. اما آهنگهای استفاده شده در متن، پا را از حد متوسط فراتر گذاشته و تراک های قدرتمندی را شاهد هستیم. موسیقی در مواقع آرام که در Safe House هستید، ریتم آرامی دارد و در لحظات مبارزه و فرار از زامبیها ضرباهنگ تندی میگیرد و به خوبی هیجان و اضطراب را لمس خواهید کرد.
نتیجه گیری
در روزهایی که حتی بازیهای Survival Honor به سبک اکشن خالص پیشروی میکنند، کمبود عنوانی که واقعاً حس ترس را به مخاطب انتقال دهد، کاملاً احساس میشد; اما "Zombi" با وجود داشتن این مهم، آنقدر در بخشهای دیگر ضعیف عمل کرده که به خودی خود چنین نقطهٔ قوتی را محو میکند. اگر "فقط" به دنبال این هستید که یک بازی ترسناک واقعی را در پلتفرم خود تجربه کنید، زامبی بهترین انتخاب ممکن این روز هاست; اما اگر هرگونه انتظار دیگری از آن داشته باشید، کاملاً ناامید خواهید شد.
کاملا موافقم.
انتظارات خیلی بیشتری از این بازی داشتم :-(
ممنون که نقد رو مطالعه کردین
Man asheghe bazi haye tarsnakam vali ey kash bishtar roye graphic bazi kar mikardan :-((
ممنون بابت توجهتون
من اینجور بازیا رو خیلی دوس دارم ولی این بازی فک نکنم بتونه انتظاراتمو براورده کنه :-((
نقدتون عالی بود ممنون ۸-)
با تشکر از نقد و بررسی عالی تان
به نظرم حتی اگر بازی شخصیت فرعی نداشت و یک شخصیت ثابت داشت باز میتونست نمره بهتری بگیره ولی با تمام این ضعف ها این بازی در وبسایت Eurogamer نمره ۹ از ۱۰ را به خود اختصاص داد