از طرف رئیسی با کولهباری از گناه | بررسی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain
چند روز دیگر به سومین ماه عرضهی آخرین متالگیر سولید ساخته شده توسط هیدئو کوجیما خواهیم رسید و شاید نقد کردن بازی دیر شده باشد. اما به هرحال برای این که آرشیو سایت از وجود بررسی این بازی خالی نباشد، نگاهی خواهیم داشت به بهترین بازیِ اکشن سال ۲۰۱۵ از دید The Game Award که البته جوایزی که دریافت کرد، کمتر از حد انتظارات بود. با ما همراه شوید برای بررسی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain.
Metal Gear Solid V : The Phantom Pain
Konami , Kojima Productions
PS4 , Xbox One , Xbox 360 , PS3 , PC
Fox Engine , Directed By Hideo Kojima
ماجراهای اختلاف بین کوجیما و اعضای تیم وی در استدیوی "کوجیما پروداکشنز" با کونامی، باعث شده که این بازی آخرین ساختهی وی از این سری به حساب بیاید. همین اختلاف نظر که در نهایت باعث جداییِ یکی از نوابغ بازیسازیِ ژاپن از شرکت کونامی شد، دلیلی بر این حرف محسوب میشود. خود کوجیما در حین ساخت نسخههای قبلی ادعا داشت که در حال ساخت آخرین MGS خود است اما در نهایت منصرف شد و به ساخت نسخههای بعدی ادامه داد. اما خب فنتومپینی که برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ به مخاطبین معرفی شد، به نوعی وداع کوجیما با مخلوق خود است و وی به دنبال ماجراجوییهای جدیدی در صنعت گیم خواهد رفت. جدایی او از کونامی باعث لغو پروژهی «سایلنت هیلز» شد و حداقل فعلا نمیتوانیم منتظر یک عنوان جدید از وی باشیم.
Let me suffer now and never die, I'm alive
این بخش ممکن است چیزهایی را اسپویل کند که برای شما مهم است. پس در صورت تمام نکردنِ بازی بهتر است این قسمت را نخوانید. گرچه خبری از اسپویل اتفاقات پایانی چپتر یک و دو نخواهد بود.
سری بازیهای متالگیر همواره صاحب گیمپلی خوب و استانداردی بوده و در زمینهی گرافیک هم عناوین این فرانچایز از خوبهای صنعت گیم بودهاند اما تفاوت عمدهی آثار خلق شدهی کوجیما با سایر بازیها، وجود یک داستان کاملا متفاوت و فوق العاده بوده و اوج کار کوجیما هم خلق شخصیت های فوق العاده در این سری بوده است. کوجیما تک تکِ شخصیت های این سری را با وسواس خاصی خلق کرده و شما نمی توانید شخصیتی پوشالی و فراموش شدنی در این سری پیدا کنید. همین امر باعث شده که فنها و طرفداران این سری جز متعصبترینها باشند و همواره برای مثال زدن یک سری طرفدار تعصبی، به طرفداران سری بازیهای MGS اشاره میشود. اشاره به گذشتهی سری و معرفی شخصیتهای نیاز به مقاله مفصلی دارد و جایی برای نوشتن راجب گذشته پیدا نمیکنم. به اتفاقات نسخهی Ground Zeroes که پیشزمینهی "فنتومپین" محسوب میشود اکتفا میکنم که حاوی اسپویل کامل از اتفاقات این نسخه خواهد بود.
احتمالا اطلاع دارید که قسمت پنجم بازی صاحب آنتاگونیست جدیدی تحت عنوانِ "Skull Face" شده و وی دشمن اصلیِ شخصیت اصلی بازی یعنی "رئیس بزرگ" یا "Big Boss" شده که در این قسمت با نام Punished "Venom" Snake شناخته میشود. بیگ باس یک سال بعد از اتفاقات نسخهی "Peace Walker" و حوادث کاستاریکا، راهی کمپ اومگا واقع در کوبا که متعلق به نیروی دریاییِ ارتش ایالات متحدهی آمریکاست میشود تا دو کودک با نامهای "چیکو" و "پاز" را نجات بدهد. دو کودکی که وی در جریان حوادث کاستاریکا با آنها آشنا شده بود و توسط اسکال فیس ربوده شده بودند تا اطلاعاتی را در مورد بیگباس به وی بدهند. اسکالفیس که در ظاهر زیردست Major Zero، رئیس سابق رئیس بزرگ کار میکند، گروهی تحت عنوان XOF را برای از بین بردن رئیس بزرگ تشکیل میدهد و پاز و چیکو را هم طعمه میکند تا در غیاب رئیس، به پایگاه وی حمله کند و کار ارتش بدون مرز ( که نام گروهی است که رئیس به همراه صمیمیترین دوستش یعنی "کازوهیرا میلر" تشکیل داده ) را یکسره کند و خود رئیس را هم ترور کند. این نقشه تقریبا با موفقیت انجام میشود و آنها با خیانت "Huey Emmerich" که یک دانشمند معلول و البته خالق روباتها و سلاحهای اتمی عظیمالجثهای تحت عنوانِ "متالگیر" بوده، تحت عنوان یک تیم کارشناس اتمی راهی پایگاه مادر میشوند و تقریبا تمام سربازان پایگاه را به قتل میرسانند. در این بین رئیس بزرگ کار خود را با موفقیت در کوبا انجام میدهد و پاز و چیکو را نجات میدهد و به مادربیس برمیگردد و با صحنهی نابود شدن پایگاه مادر یا مادربیس مواجه میشود. وی تنها موفق به نجات دادن دوست خود کازوهیرا میلر میشود و سربازانش در دستان او جان میدهند. بعد از فرار، پاز در مورد بمبی که درون شکم وی جاسازی شده به رئیس هشدار میدهد و رئیس هم به همراه "مدیک" که پزشک همراه تیم است موفق به خارج کردن بمب از شکم پاز میشوند. اما چند دقیقه بعد پاز خبر از بمب دومی میدهد که مدیک نتوانست آن را پیدا کند و تصمیم میگیرد برای نجات جان سایرین، از هلیکوپتر به پایین بپرد. اما وی این کار را دیر انجام میدهد و بمب در نزدیکی هلیکوپتر منفجر میشود و علاوه بر منفجر شدن هلیکوپتر رئیس، هلیکوپترِ اعضای XOF که در تعقیب رئیس بزرگ بود هم با آنها برخورد میکند و به جز چیکو، خلبان و پاز که کشته میشوند، سایرین راهی بیمارستان میشوند و وقایع نسخهی GZ در همینجا به پایان میرسد.
وقایع فنتومپین ۹ سال بعد از پایان GZ شروع میشود. یعنی سال ۱۹۸۴ و شروع بازی خارج شدن رئیسبزرگ از کمای نه ساله خود را نشان میدهد. در ابتدای بازی دکتر و پرستار به رئیس در مورد بلایی که سرِ وی آمد توضیح میدهند و به قطع شدن دست او و وارد شدن فلزی داخل سرِ او اشاره میکنند که همین امر باعث میشود وضعیت رئیس بزرگ به حالت "آننرمال" در بیاید و وی چند هفتهای مجبور به استراحت شود. پس از بیدار شدنِ مجدد، دکتر به او میگوید که برای فرار از دشمنانش، به چهرهای جدید نیاز دارد. در این بخش بازیکن باید چهرهی مورد نظر خود را انتخاب کند که چهرهی شخصیت اصلیِ متالگیر آنلاین وی را هم شامل میشود. اما در حین این صحبتها، دکتر و پرستار توسط یک دختر که عضو XOF است خفه میشوند. وی به سراغ بیگباس میآید تا کار وی را تمام کند اما بیمار تخت بغل به هرشکلی که شده، رئیس را نجات میدهد و دختر مرموز را به آتش میکشد. این بیمار باس را "ایهب" صدا میزند و خود را هم "اسماعیل" معرفی میکند. آنها در حالی که شاهد کشتار تمامیِ حضار بیمارستان هستند، به سختی از دست سربازان فرار میکنند. نکتهای که در شروع یا به اصطلاح اوپنینگ بازی وجود دارد، این است که شما شاهد حضور پسری با یک ماسک ( که همان سایکو مانتیس، باس فایتِ معروف MGS 1 است ) هستید که موجودی عجیب تحتِ عنوان "The Man On Fire" را کنترل میکند. موجودی که قصد کشتن باس را دارد اما وی به کمک اسماعیل و البته خوششانسی و مزاحمت سربازان XOF به وسیلهی یک آمبولانس موفق به فرار میشود. "مرد آتشین" اسماعیل و باس را تعقیب میکند و همین امر سبب میشود تا آنها تصادف کنند. بعد از چند دقیقه رئیس بزرگ متوجه میشود که اسماعیل غیبش زده و آن موجود آتشین به همراه سایکو مانتیس قصد کشتن وی را دارند. اما در نهایت یکی دیگر از کاراکترهای معروف این سری یعنی "آسلات" از راه میرسد و رئیس را نجات میدهد. با باریدن باران "منآنفایر" هم از تعقیب آنها دست میکشد و آسلات و بیگباس از قبرس که محل وقوع این اتفاقات است فرار میکنند.
آسلات به رئیس در مورد اتفاقاتی که در نه سالِ گذشته رخ داده توضیحاتی میدهد. از این که یارِ غارش یعنی کازوهیرا راه وی را برای ساختن یک ارتش مستقل ادامه داده و به خاطر همین هم توسط نیروهای ارتش سرخِ شوروی در افغانستان دستگیر شده و آنها شدیدترین شکنجهها را علیه کاز انجام دادهاند که موجب قطع شدن یکی از دستها و یکی از پاهای وی شده است. کاز برای آموزش نیروهای مردمی افغانستان که ضد شوروی میجنگیدند و به اصطلاح "مجاهدین" نامیده میشدند، راهی افغانستان شده بود و همین امر باعث شده که افغانستان یکی از دو لوکیشن اصلی بازی باشد و سربازان شوروی هم جز اصلیترین دشمنان بازی. آنها از طریق پاکستان راهی افغانستان میشوند و آسلات هم دست مصنوعی رئیس را برای وی آماده میکند. همه چیز برای گرفتن انتقام این ۹ سال آماده است و رئیس باید در اولین قدم، کازوهیرا را نجات میدهد و مادربیس جدید خود را هم در دریای عربی میسازد. گروه جدید او تحت عنوان Diamond Dogs باید بتواند با دشمنان خود مبارزه کند و این آغازی است بر وقایع فنتومپین.
توضیح دادن کلی در مورد داستان بازی در حیطهی کاریِ من حداقل در این نقد نیست. اما متاسفانه بازی مشکلات زیادی دارد. نمیتوانم پایان بازی را برایتان اسپویل کنم اما باید بگویم که پذیرفتن چنین پایانی به خاطر کلی دلیل مختلف برای اکثریت هواداران این بازی قابل درک نیست. یعنی در واقع اکثریت پلیرهای این بازی از پایان آن ناراضی هستند چه برسد به کسانی که بازی برایشان مهمترین عنوان سال بود و البته کلِ فرانچایز MGS هم جز بهترین بازیهای عمرشان به حساب میآمد. فارغ از این بحث که ما آن را به حساب "نظر شخصی" میگذاریم بازی دارای مشکلاتی در بخش داستان است. حساب کنید سریای که با کاتسینهای طولانی و هیجان انگیزش معروف بود، اکثر نکات داستانش در نوار کاستها بیان میشود و معدود کاتسینهای گنجانده شده در بازی هم همگی توسط کوجیما در طول تایمِ قبل از ریلیز بازی و در داخل تریلرها نمایش داده شدهاند. همان طور که ذکر شد این بازی دقیقا آغازی بر حوادث بعد از Peace Walker به حساب میآید و به نظر میرسد کوجیما ایدهی بازی را تحت تاثیر نسخهی "سفیر صلح" پیاده کرده باشد. مکانیزمهای گیمپلی را که کنار بگذاریم، داستان نوارکاستها از همان نسخهی پیسواکر شروع شد و شما مطمئن باشید که چیزی حدود ۶۰ الی ۷۰ درصد داستان بازی را در صورت "عدم گوش کردن به نوارها" از دست خواهید داد. نکتهی آزاردهندهی دیگر هم این است که بعد از به اتمام رسیدن چپتر یک، سایر مراحل بازی به جز ۴ الی ۵ مرحلهی جدید، همگی تکراری هستند و اگر بخواهم بهتر بگویم، اکثر اپیزودهای چپتر دو، اپیزودهای تکراریِ چپتر یک هستند که با درجه سختی بالاتر و یا محدود کردن یک سری از اسلحهها مجددا تکرار میشوند. این اتفاقات ناامید کننده هستند و از آن بدتر اینکه در بازی دو سه صحنه که در تریلرهای بازی نمایش داده شده بود را نمیبینیم که این هم از نکات منفیِ عجیب بازی به حساب میآید. تازه این را هم در نظر بگیرید که ما از پایان بازی چشمپوشی کردیم وگرنه بازی مشکلاتی را هم در آن بخش دارد. پایانی که به دلایل مختلفی واقعا با عقل جور در نمیآید. حالا هم که بعد از گذشت سه ماه شاهد تئوریهای مختلفی در رابطه با پایان بازی هستیم. تئوریهایی که میگویند بازی دارای چپتر سهای خواهد بود که ما فعلا از آن بیخبریم و البته احتمالا معرفی آن شاید کمتر از پنج درصد باشد!
The Sins never die, can't wash this blood off our hands
ذکر شد که فنتومپین تقریبا تلاش کوجیما برای تکمیل کردن ایده رویاییِ پیس واکر به حساب میآید. بازی علاوه بر ارتباطات داستانی با PW، از لحاظ گیمپلی هم شباهتهای زیادی با متالگیرِ قبلی کوجیما دارد. نکتهای که در مورد فنتومپین وجود دارد این است که بازی از لحاظ هسته گیمپلی تقریبا کاملترین مخفیکاری "تاریخ" محسوب میشود و آنقدر بخشهای مختلف و متنوعی در گیمپلی بازی وجود دارد که تقریبا میتوانید همهکار در آن انجام بدهید. اما همان مشکل "کمبود محتوا" که در داستان بازی وجود دارد، در بخش گیمپلی هم گریبان بازی را گرفته و مراحل تکراریِ چپتر دو و البته عدم وجود ایدههای زیاد در مورد مراحل، بازی را به شدت در این زمینه کممحتوا کرده است. ۱۵۷ مرحله فرعی یا به اصطلاح Side Ops در داخل بازی وجود دارند که تعدادی از آنها به صورت دنبالهدار هستند. به طور مثال چیزی حدود ۱۰ ساید آپس در رابطه با خنثیسازی یک لوکیشن خاص از مینهای دشمن وجود دارد و اکثر مراحل فرعی به همین شکل تا چند بار با شکل و شمایل مختلف، دشمنان مختلف و مکان مختلف تکرار میشوند و اسنیک باید کار مشخصی را در هرکدام از آنها انجام بدهد تا به هدف نهایی خود برسد. متاسفانه مراحل فرعی بازی هم همانند مراحل اصلی که اکثر آنها در رابطه با اکسترکت کردن ( فرستادن ) یک زندانی به مادربیس، یک وسیلهی نقلیه و یا کشتن یک هدف خاص هستند، تکراری به نظر میرسند. گرچه لول دیزاین بازی و مراحل و البته فاکتورهای دیگر آنقدر خوب هست که کمتر کسی از بازی دست میکشد. فراموش نکنیم که بازی با وجود عرضه عجیب و غریبش، توسط بازیساز صاحب سبکی همچون کوجیما ساخته شده است.
مکانیزم گیمپلی بازی نسبت به نسخههای قبل تغییر کرده است. برخلاف گذشته که بازی به صورت خطی پیش میرفت، کوجیما این بار دست به ریسک بزرگی زده و محیط بازی را با استفاده از المانهای Open World دچار تغییرات کرده است. نباید از بازی انتظار یک عنوان "جهانآزاد" با جزئیات همانند GTA را داشته باشید و این آزادی بیشتر به کار شما برای پیشروی در گیمپلی به کار میرود. مشکل بزرگ TPP در مسیر اوپن ورلد شدن، این است که محیط بازی خیلی خشک و بیروح به نظر میرسد. در طول بازی به جز یک سری از حیوانات و گونههای خاص افغانستان و یا آفریقا و البته دشمنان ( سربازان شوروی، سربازان سایفر، اسکالزها و سایر یگانهای XOF و … ) شما فرد دیگری را در منطقه نمیبینید. در حالی که شاید میشد با گنجاندن مردم عادی در بازی (حداقل در آفریقا ) ، به پویاییِ هرچه بیشتر محیط کمک قابل توجهی کرد اما خب نظر کوجیما بر این بوده که لوکیشنهای بازی به طور کامل محدود به امور نظامی بشوند. جهانآزاد شدن بازی به شما کمک کرده که تا از مسیرهای مختلف به محل ماموریت خود برسید و با استفاده از بزرگی محیط، به راحتی به درون مقر دشمنان نفوذ کنید. جا به جایی در محیط با استفاده از وسایل نقلیهای مانند جیپهای جنگی، اسب اسنیک یعنی D-Horse و البته هلیکوپترهای ویژهی Diamond Dogs که به اصطلاح "پیکواد" (Pequod) نامیده میشوند، صورت میگیرد و بازگشت به پایگاه مادر هم با همین هلیکوپترها که توسط خلبانهای واحد Combat Unit هدایت میشوند، انجام میشود.
پاورقی – ریشه اسمِ پیکواد از کجاست؟ آن هم درحالی که در نسخهی Ground Zeroes، هلیکوپترهای ارتش بدون مرز "Morpho" نام داشتند؟
داستان بازی در بخشهایی به نوعی ادای دینِ کوجیما به رمان "موبیدیک"، اثر هرمان ملویل است. اوپنینگ بازی را یادتان هست؟ جایی که بیمار مرموزِ تختبغلی اسماعیل نام داشت و ونوماسنیک هم در بازی "ایهب" صدا میشود و همچنین در صحنهای شاهد بلعیده شدن هلیکوپتر توسط یک نهنگ آتشین هستیم که به احتمال زیاد آنهم کار منآنفایر بود. موبیدیک داستانی کلاسیک در رابطه با یک جوان به نام "اسماعیل" است که برای پیداکردن کار و البته کمی ماجراجویی، به کشتی "پیکواد" که متعلق به ناخدایی به نام "ایهب" است، میپیوندد. ایهب در پی انتقام گرفتن از نهنگ سفیدی به نام موبیدیک بوده که باعث شده وی پای خود را از دست بدهد. اما غرور ناخدا باعث میشود که پیکواد غرق بشود و تنها کسانی که زنده بمانند، اسماعیل به همراه چند نفر از خدمه کشتی باشند و ایهب و تمامیِ کسانی که در پی شکار موبیدیک یا همان نهنگ سفید ماجرا بودند، در آب کشته شوند. داستان بازی و حتی پایان آن هم از یک دید دیگر میتواند شباهتهایی به موبی دیک داشته باشد.
کوجیما دست گیمرها را برای پیشروی در مراحل باز گذاشته است. پلیر تواناییِ این را دارد که اکثر مراحل بازی را با استفاده از اکشن کردن بازی پیش ببرد اما خب بازی ذاتا یک عنوان "مخفیکاری" محسوب میشود و اکشن کردن بازی بیشتر به درد بازیکنان بیتجربه، کممهارت و بیحوصله میخورد. بازی برخلاف عناوینی همانندِ هیتمن و یا اسپلینترسل، دارای مکانیزم کاورگیری به صورتِ دستی نیست و البته نمیتوانید کاور خود را مرتب تغییر دهید. خود اسنیک به صورت اتوماتیک وارد کاور میشود. در صورت شک کردن دشمنان به شما نوار سفید رنگی بر روی صفحه ظاهر میشود که اگر آن را از بین نبرید، سربازی که شک کرده، به سمت شما خواهد آمد. مشاهده جنازه یا سرباز بیهوش شده توسط دشمنان، اتفاق خوبی برایتان نخواهد بود و تمامی کمپ وارد حالت "آمادهباش" خواهند شد. برای جلوگیری از این کار میتوانید جنازه را حمل کنید و جایی که کسی رفت و آمد نمیکند بیاندازید و یا داخل یکی از صندوقها، دستشوییهای صحرایی و جاهایی از این دست پرت کنید! البته مکانیزم فولتون ( Fulton ) یا اکسترکت کردن برای سربازان بیهوش بهترین کار خواهد بود که راجب این ویژگی در ادامه بیشتر صحبت خواهیم کرد. قابلیت Reflex Mode هم یکی از ویژگیهای جدید بازیست که در GZ هم آن را دیدیم. در صورت دیده شدن شما توسط سربازها، زمان بازی به مدت چند ثانیه آهسته خواهد شد تا بتوانید با استفاده از هدشت کردن سرباز / سربازهایی که شما را دیدهاند، از وارد شدن پایگاه به حالت کامبت یا مبارزه جلوگیری کنید. رفلکس مود را میتوان از منوی بازی غیرفعال کرد و نکتهی دیگری که در قبال آن وجود دارد این است که وارد شدن به رفلکس مود، از امتیاز نهایی شما و رنکی که دریافت میکنید، کم خواهد کرد. فنتومپین چند مکانیزم جدید در گیمپلی خود دارد. یکی اینکه باران در آفریقا و البته طوفان شن در افغانستان ( مخصوصا این یکی ) هم کار شما را برای پیشروی ماموریت خود مختل خواهد کرد هم برای سربازان دشمن مشکل ایجاد خواهد کرد. به منظور عبور از این مسائل، به جز صبر کردن راه دیگری هم وجود دارد و آن استفاده از ابزار جدید اسنیک یعنی "فنتوم سیگار" خواهد بود که به وسیلهی آن، زمان چند ساعتی به جلو برده خواهد شد. بازی همچنین دارای سیستم جدیدی تحت عنوان Buddy است که همراهان توانایی، باس را در انجام بهتر ماموریتها همراهی میکنند و هرکدام دارای قابلیتهای خاصی هستند.
معرفی Buddy های بازی:
Quiet: دختر تک تیراندازی که صحبت نمیکند. در اپیزود ۱۱ بازی با او مبارزهای خواهید داشت و سپس وی را به مادربیس خواهید برد. آن هم در حالی که سربازان مادربیس علیالخصوص کاز از حضور وی راضی نیستند. کوایت نقش مهمی در داستان بازی خواهد داشت و در مراحل هم میتوانید از او بخواهید شما را پشتیبانی کند، سربازان دشمن را برایتان مارک کند یا به اهدافی که برایش تعیین کردهاید تیراندازی کند. میتوانید برای وی سلاح، لباس، حتی فیس و رنگ پوست شخصیسازی شده مشخص کنید.
D-Dog: دیداگ یا به اصطلاح DD، یک سگ با نژادی مرتبط با گرگ است که شما وی را در افغانستان و در حالی که تنها و بدون پدر و مادر است پیدا میکنید. دیداگ خیلی زود بزرگ میشود و سگی وفادار محسوب میشود. کار اصلیِ دیداگ مارک کردن سربازان دشمن برای شماست که میتواند شما را ازگشتن به دنبال دشمن با دوربین، بینیاز کند. وی همچنین میتواند حواس دشمن را پرت کند یا آنها را با یک گاز ساده بکشد. در طول بازی حیوانات وحشی هم وجود دارند که میتوانید با استفاده از دیداگ، آنها را به راحتی از پای در آورده و سپس با فولتون راهی مادربیس کنید.
D-Horse: اسب شما که برای سرعت بخشیدن به رسیدن به ماموریت به درد میخورد. در صورتی که دیهورس را به لول یا به اصطلاح Bond آخر برسانید، میتوانید به وی دستور بدهید تا بر روی جاده مدفوع کند. بلافاصله اولین ماشینی که چرخش بر روی مدفوع دیهورس برود، از جاده سرنگون خواهد شد!
D-Walker: یک متالگیر کوچک که توسط امریک ساخته شده و بیشتر به درد اکشن کردن مراحل میخورد. دیواکر البته قابلیتهایی برای مخفیکاری هم دارد اما علاقلانهترین کار این است که سلاحها و ابزار وی را آپگرید کنید تا در مواقع مبارزه با دشمن، حسابی به دردتان بخورد. دیواکر را اولین بار در اپیزود ۱۲ میبینیم و سپس شاهد دشمنهایی خواهیم بود که از رباتهایی مانند DW استفاده میکنند.
فولتون چیست؟
فولتون قابلیتی است که شاید جنبههای فان همیشگیی این سری در آن نهفته باشد اما یکی از اصلیترین مکانیزمهای گیمپلی بازیست. شما میتوانید سربازان دشمن، وسایل نقلیه، حیوانات، کانتینرهای حاویِ آهن و سایر مواد ضروری برای ساخت تجهیزات نظامی و سلاحها و اکثر چیزهایی که در بازی وجود دارد را با این قابلیت و با استفاده از یک بالون، به سرعت به پایگاه مادر بفرستید. آپگرید کردن این قابلیت از طریق منوی ساخت تجهیزات نظامی امکانپذیر است و هرچهقدر که Level ابزار فولتون خود را بالاتر ببرید، میتوانید از امکانات بیشتری استفاده کنید. به طور مثال اکسترکت کردن کودک-سربازهای آفریقایی، فرستادن اهداف در فضاهای بسته و سقفدار، فرستادن تانکها، جیپها و چیزهایی از این دست همگی در لولهای بالاترِ فولتون دیوایس شما قرار دارند و برخی مراحل بازی هم شما را مجبور میکنند که این قابلیت را آپگرید کنید.
بازی قابلیت شخصیسازی برای همهچیز را دارد و در این زمینه، کوجیما پروداکشنز کوچکترین کمکاریای انجام نداده است. شما میتوانید با جمع کردن GMP ( واحد پول بازی )، آهن و وسایل مورد نیاز برای ساخت سلاح و البته بالا بردن لِول بخشهای مختلف Diamond Dogs، اسلحههای بهتری بسازید. این اسلحهها قابلیت شخصیسازی از لحاظ قراردادن دوربین، لیزر و … را دارند و شما حتی میتوانید رنگ آنها را هم تغییر بدهید. این امر در مورد وسایل نقلیه مانند هلیکوپتر یا تانک هم امکانپذیر خواهد بود و شما حتی میتوانید آنها را به رنگ صورتی در بیاورید! بازی حتی به شما قابلیت تغییر رنگ ساختمانها و نمای کلی مادربیس را هم خواهد داد و حتی میتوانید بادیهای خود را هم کاستومایز کنید. از جمله این که رنگ DD، چشمبند حاضر بر رویِ چشم او، لباس تن او و تکتکِ این مسائل را تغییر دهید. این امر در مورد کوایت، دیهورس و دیواکر هم صدق میکند و مشکلی برای شخصیسازی آنها به طور دلخواه ندارید. این قابلیتها البته از ابتدا در اختیار شما نخواهد بود و به طور مثال برای کاستومایز وسایل یا بادیها، نیازمند پیدا کردن چند سرباز ویژه از بین سربازان دشمن خواهید بود و این مراحل را باید از طریق ساید میشنهای بازی فعال کنید. این ماجرای پیدا کردن سربازهای توانا، از عناصر مهم گیمپلی بازی خواهد بود و شما باید یگانهای مختلف مادربیس از جمله اینتلتیم، یگان R&D (که وظیفه ساخت تجهیزات برای دایموند داگز را دارد) و چند بخش دیگر را به این وسیله گسترش دهید. با آپگرید کردن دوربین بیگباس، در صورت مارک کردن هر سرباز دشمن با تواناییهای این سرباز آشنا خواهید شد و اگر این فرد در یکی از بخشهای مادربیس شما توانا باشد، میتوانید با بیهوش کردن وی و سپس استفاده از قابلیت فولتون، وی را تبدیل به عضوی از ارتش خود بکنید.
هوش مصنوعی بازی در مراحل چپتر یک فوقالعاده کار شده است؛ چه برسد به چپتر دو که در آن بعضی از مراحل چپتر یک به صورت سختتر در بازی گنجانده شدهاند. بعضی مواقع حین پیشروی بازی به صورت مخفیکاری، ناگهان سربازی که اصلا او را در ابتدا حتی با دوربین هم ندیده بودید، جلوی رویتان سبز میشود و بازی به حالت رفلکسمود میرود. البته استفاده از دیداگ باعث میشود که این مشکل به ندرت پیش بیاید زیرا وی تمامی دشمنان، گیاهان و حیوانات محیط را در صفحه و البته منوی iDroid ( که نقشه بازی و البته بخشهای شخصیسازی و لیست مراحل در آن هستند ) مارک میکند. همچنین احتمال دارد که حرکات سربازان در هر چکپوینت با چکپوینت قبلی متفاوت باشد. به عنوان مثال زمان سیگار کشیدن وی در شروع جدید بازی، کوتاهتر از قبل باشد و شما غافلگیر شوید! از کارهای هوشمندانه کوجیما، چیدن وسایلی مانند کوزه یا ظروف دیگر در سر راه اسنیک است و احتمال دیده نشدن آنها توسط شما بسیار زیاد است! نتیجه کار هم برخورد پای شما با آنها و ایجاد سر و صداست!
چند نکته که شاید در گیمپلی بازی جالب باشد
- میتوانید در حین طی کردن مراحل موسیقی گوش بدهید. چند ترک به صورت داستانی در بازی پیدا میشود و باقی را میتوانید در کمپ سربازان دشمن بیابید. حتی میتوانید آهنگ دلخواه خود را بر روی هلیکوپتر بگذارید!
- در صورت چند بار مردن، بازی به شما پیشنهاد استفاده از کلاه مرغی را میدهد که با استفاده از آن بازی بسیار راحتتر و هوش مصنوعی تا حدودی احمق و خندهدار میشود!
- در صورت رفتن به اتاق کوایت در مادربیس، آهنگهای قدیمی و نوستالژیک این سری از جمله موسیقیِ MGS 3 را خواهید شنید.
- میتوانید در مادربیس دوش بگیرید تا خون ریخته شده بر روی لباس و صورتتان از بین برود.
- در ابتدای بازی از شما تاریخ تولد پرسیده میشود. هنگامی که روز تولد شما فرا برسد و بازی را انجام دهید، با برگشتن به مادربیس، افراد برای شما جشن تولد میگیرند!
استفاده از موتور گرافیک Fox Engine، باعث شده که MGSV یکی از عناوین خوب نسل هشتم از لحاظ گرافیکی باشد. شاید نتوانیم گرافیک بازی را در دسته چشمنوازترین بازیها قرار دهیم اما خب شصتفریم بودن بازی، کیفیت قابلقبول آن برای نسل هفتم و البته جلوههای بصری نسبتا قوی بازی باعث شده که این بخش را رضایتبخش بدانیم. لولدیزاین بازی در ابتدا فوقالعاده است اما همان مشکل "کمبودن تنوع در لوکیشنهای بازی" نسبت به نسخههای قبلی (مخصوصا MGS4) باعث شده که شاید بعد از مدتی احساس تکراری بودن پیدا کنید. ذکر شد که بازی دارای آب و هوای مختلف و سیستم گردش شب و روز است و به طور کلی نمیتوان TPP را یک عنوان ضعیف از لحاظ گرافیکی دانست و فاکسانجین کار خود را به خوبی انجام داده است.
موسیقیهای بازی در یک کلام فوقالعاده کار شدهاند و مطابق معمول کوجیما وسواس خاصی را در این زمینه داشته است. سندتراکهای دهه هشتادی و حتی قبلتر در بازی به بهترین شکل ممکن وجود دارد که میتوانید آنها را از اینجا دانلود کنید. کوجیما از آثار خوانندگانی همچون دیوید بویی، دونا برک و البته مایک اولدفایلد استفاده کرده و تمام این آهنگها در صورتی که در بازی به آنها دسترسی داشته باشید، در طول مراحل قابل گوشدادن خواهند بود. یکی از مهمترین تغییرات بازی در بخش صداگذاری، جایگزینی کیفر ساترلند به جای دیوید هایتر، صداپیشهی سابق بیگباس و سالید اسنیک است. ساترلند علاوه بر صداپیشگی اسنیک در این نسخه، به جای اسماعیل هم صحبت میکند. تروی بیکر، صداپیشهی پرکار این روزهای صنعتگیم هم به جای آسلات صحبت میکند و استفانی جونسن هم وظیفه صداپیشگی بر روی کاراکتر کوایت را دارد. وی همچنین سندتراکQuiet's Theme را هم خوانده و حتی نمایش زنده آن را هم در جریان TGA 2015 اجرا کرد. جالب است بدانید که چند وقت پیش در رابطه با ماجراهای کونامی و کوجیما مطلبی را منتشر کردیم که میگفت کوجیما دستور ساخت موسیقیهای زیادی را برای بازی داده اما آنها را نپسندیده و همین امر باعث ناراحتی مدیران کونامی شده بود.
Our salvation lies, in the Father’s sins
کوجیما آخرین نسخه از آیپی خلق شده توسط خودش را ساخت و از کونامی رفت تا به سراغ ماجراجوییهای جدیدش برود. متالگیر برای من یکی از مهمترین چیزهای دنیاست. همین امر باعث میشود که نظر شخصی خودم را تاثیر که نه، اما خب برای شما بنویسم. داستان امر خیلی مهمتری به نسبت به فاکتورهای دیگر برای علاقهمندان به این سری است و متاسفانه فنتومپین یکی از ناامید کنندهترین داستانها را در تاریخ سری دارد. روایت پراکنده و ضعیف داستان، کمبود کاتسینهای معروف و همیشگیِ سری، پایان بسیار بد و ناتمام ماندن خیلی چیزها باعث میشود که این عنوان در لیست متالگیرهایی که تجربه کردهام، در رده آخر قرار بگیرد. این نظر یک هوادار متعصب این سریست اما اگر بخواهم در دید یک منتقد نظر بدهم، باید بگویم که فنتومپین بازیِ فوقالعادهای است. کاملترین گیمپلی را بین عناوین سری متالگیر دارد و جز بهترین مخفیکاریهای تاریخ از این حیث محسوب میشود. اما خب نمیتوان از مشکلات داستان بازی چشمپوشی کرد و باید این واقعیت را قبول کرد که ریسکهای کوجیما حداقل در مورد داستان این سری جواب نداد. ریسکهایی از قبیل حذف کاتسینها و جایگزینی نوارکاستها برای روایت داستان یا نشان دادن اکثر صحنهها و سورپرایزهای بازی در تریلرها که نشان میدهد کوجیما هم مانند همه به دنبال تنوع و ایدههای جدید است. ایدههایی که گاهی جواب نمیدهند و البته میتوانند به درد افرادی مثل من بخورند تا در مورد چیزهایی که به آنها علاقه دارم، با منطق بیشتری نظر بدهم.
نقدتون عالی بود
متال یک بازی کاملا سلیقهای است و هرکی یک نظری نسبت به اون داره
من بهش ۹.۵ میدم
با این حال نقد شما خیلی خوب بود :yes:
خسته نباشید
من کلا با این سری بازی آشنا نیستم و هر بار خواستم هر نسخشو بازی کنم نتونستم
شنیده ها از دوستان و تمایل خودم هم به اینه که باید از اولین نسخه ها بازیش کنم تا واقعا کل بازی رو درک کنم
در هر صورت نقد فوق العاده جذابی بود
دستت درد نکنه محمد جان :yes: :yes: :inlove:
خیلی عالی بود محمد جان . به شخصه کامل ترین نقدی بود که از این بازی خوندم و خیلی هم ازش لذت بردم . خسته نباشی :inlove: :yes:
من که فعلا چپتر یک بازی رو تموم کردم تا اینجا بازی فوق العاده ایه واقعا از اپیزود ۳۱ لذت بردم…منتظرم ببینم چپتر دو داستان به کجا کشیده میشه…ممنون بابت نقد
یک بازی فوق العاده که می تونست تنوع مراحل و لوکیشن ها ( همون طور که تو نقد هم اشاره شد ) بیشتر باشه. نقد هم که واقعا کامل بود. خسته نباشی محمد عزیز
نقد خیلی عالی بود ممنون :yes:
خیلی نقد خوبی بود.من که خیلی خوشم اومد :yes:
نقد خیلی عالی بود ممنون بچه هااا
:yes: